موج خبری ۱

سیاسی/ اعتقادی/اجتماعی

موج خبری ۱

سیاسی/ اعتقادی/اجتماعی

عبرت های مصاحبه حجه الاسلام رحیمیان

آنچه در مصاحبه جناب حجه الاسلام والمسلمین رحیمیان با نشریه «پنجره» آمد و در بعضی از رسانه های دیگر هم منعکس گردید، این قلم را بر آن داشت تا نکات زیر را بنویسد. البته نه از آن رو که از «گوینده» محترم که صداقت و درایت خود را در طول 50-04 سال گذشته به اثبات رسانده و شایسته احترام فراوان است، تجلیل یا تقدیری بعمل آورد که این وظیفه ای است بر دوش بزرگان نه بر عهده نویسنده های کوچک بلکه از آن رو که آن بحث از آنچنان اهمیتی برخوردار است که نباید در آن نقطه تمام شود.
آقای رحیمیان که خود در سالهای آغازین.............

آنچه در مصاحبه جناب حجه الاسلام والمسلمین رحیمیان با نشریه «پنجره» آمد و در بعضی از رسانه های دیگر هم منعکس گردید، این قلم را بر آن داشت تا نکات زیر را بنویسد. البته نه از آن رو که از «گوینده» محترم که صداقت و درایت خود را در طول 50-04 سال گذشته به اثبات رسانده و شایسته احترام فراوان است، تجلیل یا تقدیری بعمل آورد که این وظیفه ای است بر دوش بزرگان نه بر عهده نویسنده های کوچک بلکه از آن رو که آن بحث از آنچنان اهمیتی برخوردار است که نباید در آن نقطه تمام شود.
آقای رحیمیان که خود در سالهای آغازین فعالیت مجمع روحانیون مبارز در جلسات شورای مرکزی مجمع روحانیون شرکت می کرده و از نیات، فکر، اهداف و روش های عناصر این جریان و جریان های همگرا- که روزی خط امامی، روزی اصلاح طلب، روزی تغییرطلب و روزی سبز خوانده شده اند- خبر دارد، به «خط نفاق» در این جریان اشاره کرده است.خط نفاقی که از یک سو با داعیه خط امامی، حضرت امام را به قربانگاه لیبرالیزم برده و از سوی دیگر با محاصره بعضی از شخصیت های سیاسی در یک برنامه ریزی کاملاً حساب شده، آنان را به مقابله با نظام جمهوری اسلامی وادار کرده اند. بدلیل همین خط، ارتباط او و چندین عضو دیگر از اوایل دهه 07 با مجمع روحانیون قطع شده است در این مصاحبه از جریانی پرده برداری شده است که در یک برنامه ریزی پیچیده و دقیق برای بعضی از افراد «موقعیت کاذب» درست می کردند و آنها را در حالی که گمان می کردند خیلی مهمند و یک اشاره، یا یک نامه سرگشاده و یا یک اعتراض آنان همه چیز را کن فیکون می کند، به مقابله با نظام واداشته و خود به تماشا می نشستند و منتظر بودند تا در بزنگاه حادثه وارد شده و میوه تعارض با نظام را بچینند!
حجت الاسلام رحیمیان در این مصاحبه به چگونگی مبتذل کردن و قربانی کردن یکی از این چهره ها اشاره کرده است و این قطعاً تنها یکی از چندین نفری است که طعمه آن جریان نفاق شده است. آقای رحیمیان می گوید در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 88 «کانون نفاق» دو برنامه را در ارتباط با آقای کروبی به اجرا گذاشتند. یک برنامه این بود که کروبی را پیش پای موسوی قربانی کنند و آراء او را به سبد موسوی بریزند و برنامه دیگر این بود که کروبی و موسویی را توأمان به این نتیجه برسانند که هر کدام از آرا لازم برای ریاست جمهوری برخوردار بوده اند. او می گوید: «در انتخابات در حالیکه حزب مشارکت، رسماً از نامزدی موسوی حمایت می کرد، عباس عبدی عضو مؤسس خود را که محکومیت قضایی داشت به ستاد کروبی اعزام کردند تا وانمود کند که از کاندیداتوری کروبی حمایت می کند. مجمع روحانیون در حالی که رسماً از کاندیداتوری موسوی حمایت می کرد عضو مؤسس خود، آقای ابطحی-که چهره ای متهم به جرائم گوناگون بود- را به ستاد کروبی اعزام کرد تا وانمود کند از ریاست جمهوری او حمایت می کند. حزب کارگزاران که در انتخابات از کاندیداتوری موسوی حمایت می کرد، دبیرکل خود، غلامحسین کرباسچی را مامور حمایت ظاهری از ریاست جمهوری کروبی کرد و او به ریاست ستاد کروبی رسید و در تبلیغات انتخاباتی، معاون اول او خوانده می شد! این در حالی بود که کرباسچی یک متهم و محکوم به فساد اقتصادی بود. این حزب همچنین عضو دیگر خود- عطاء الله مهاجرانی- که متهم به انواع انحرافات سیاسی، فکری و... بود را به ستاد کروبی اعزام کرد تا وانمود کند از ریاست جمهوری او حمایت می کند. این «حلقه نفاق» افرادی را به روزنامه کروبی گسیل کرد تا به نام طرفداری از کروبی به او ضربه بزنند، از این رو بود که یک روز تیتر زدند: «رای سروش به کروبی» و حال آنکه چند روز قبل از این تیتر، سروش منکر وحی بودن قرآن- که به ارتداد می انجامد- شده بود!
آقای رحیمیان می گوید با این شگرد آن جریان نفاق توانست کروبی- که در انتخابات سال 48 حدود 5 میلیون رای داشت- را کاملاً از چشم مردم بیاندازد و رای او را به کمتر از آراء باطله برساند. از سوی دیگر این جریان نفاق با اتخاذ شگردهای مختلف به کروبی باورانده بود که تو حتماً رئیس جمهور خواهی شد تا جایی که وی هم باورش شده بود و می گفت فقط عزرائیل می تواند مرا از ادامه مبارزه انتخاباتی منصرف کند. این جریان از یک طرف کروبی را ساقط کرد و از سوی دیگر او را در برابر نظام قرار داد.
در فتنه اخیر و حتی فراتر از این فتنه، در جریان حوادث 20-03سال اخیر این حکایتی است که بارها روی پاره ای از شخصیت ها پیاده شده است و باید گفت متأسفانه در اکثر موارد موفقیت آمیز بوده است. در همه این نمونه ها، دلسوزان انقلاب نوعاً فقط تأسف خورده اند از این که یک نفر از این جبهه جدا شد و به اردوگاه دشمن پیوست ولی در اکثر مواقع درصدد برنیامده که آن کانون برنامه ریزی که مجمع روحانیون مبارز را به ضد خود تبدیل کرد، دفتر تحکیم وحدت را به دفتر نفاق تبدیل نمود، انجمن های اسلامی دانشگاه ها را کانون توطئه علیه اسلام و نظام نمود، دهها مجمع اسلامی را به مجامع ضداسلامی تبدیل کرد را شناسایی کنیم و راه مکر در حادثه را ببندیم. آقای منتظری در آبان ماه 67 نطق حتاکانه ای کرد که دل همه مؤمنان را به درد آورد، چندی بعد یک نامه 31صفحه ای در منزل وی پیدا شد که یکی از سران فتنه 88 به او نوشته بود که حالا وقت آن است که این مطالب را منبری کنی و او بدون کم و کاست همان دستورالعمل را منبری کرده بود. در این ماجرا اگر چه مجری دستورالعمل بحق مورد انحراف قرار گرفت ولی آن کسی که آن دستورالعمل را نوشته بود یعنی همان فتنه گر- و امثال او- از این ماجرا، به سلامت رهیدند و در چندین نقطه دیگر وارد شدند و به کار خود ادامه دادند.
در دفتر تحکیم وحدت که از آغاز در مقابل تفکر نهضت آزادی شکل گرفت و اساساً فلسفه وجودی آن مقابله با تفکر نهضت آزادی بود هم همین ماجرا دیده شد. این دفتر از سال 76 به مرور به کانون نفوذ نهضت آزادی- البته بدون تابلو- تبدیل شد تا جایی که ابراهیم یزدی- سرکرده این گروهک- پیش نماز انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر در سالهای دهه 1370 بود! چه کسانی این تطور حیرت انگیز را در دفتر تحکیم وحدت به وجود آوردند؟ چندی بعد یک نامه ای از یکی از اعضای مؤمن این دفتر- به نام محمدرضا طالبان- که مربوط به سال 1367بود به دست آمد که در آن رفت و آمد فراوان بهزاد نبوی، هاشم آغاجری، مصطفی تاج زاده، سعید حجاریان و علیرضا علوی تبار و مطالبی که آنان به اعضاء دفتر القا می کردند، مورد اعتراض قرار گرفته بود. در این ماجرا هم فقط قربانیان مورد عتاب ما قرار گرفتند- که باید می گرفتند- ولی و بازهم آن کانون نفاق و فتنه چندان که باید مورد توجه واقع نشد.
الان زمان آن نیست که ما بر آنچه کرده یا نکرده ایم تأسف بخوریم، زمان عبرت از گذشته است. اگر گمان می کنیم آن کانون نفاق و فتنه حالا بیکار نشسته و شخصیت های دیگر ما مصون از خطر محاصره شدن، به خطا افتادن، متوهم شدن و با دشمن یکی شدن هستند، دچار ساده لوحی شده ایم. روی سخن در این بخش با شخصیت های اصولگراست که هنوز به آن سرگذشت گرفتار نشده اند، - هیچکدامتان- تردیدی نداشته باشید که آن جریان نفاق و فتنه شما در کانون توجه خود قرار داده است. مگر نمی بینید برای اینکه شما را به دنبال خود بکشانند و در نهایت به تقابل با نظام وادارند، هر روز در روزنامه ها، سایت ها، محافل و... خود برای شما خبری می سازند و تیتری و عکسی و تحلیل و تفسیری!
آن جریان نفاق و فتنه روی نقاط ضعف امثال منتظری، کروبی، محتشمی، موسوی و... تمرکز کرد و مهمترین نقطه ضعف آنان این بود که خود را در کنار حضرت امام و یا حضرت آقا، صاحب سهم می دانستند و حال آنکه امام و رهبری برای خود سهمی قائل نبوده اند و همه حیثیت و هویت نظام و انقلاب را از مردم و برای مردم می دانستند. این نقطه ضعف به این کانون فتنه و نفاق کمک فراوانی نمود تا برنامه خود را روی آنان پیاده کنند. البته در این بین کاملاً واضح است و کمترین تردیدی در آن وجود ندارد که آن کانون داخلی نفاق با جبهه استکباری- شیطان بزرگ- یکی هستند و کمترین کار این حلقه فتنه گر و منافق، جاسوسی برای آمریکا و... است که می دانیم اسناد فراوانی برای آن وجود دارد. مخالفت همزمان امثال موسوی و اوباما با برنامه هسته ای ایران و اقدام همزمان آنان علیه رهبری و... کاملاً از این «یکی بودن» پرده برمی دارد. باید بدانیم که آن «کانون نفاق و فتنه» هنوز فعال است هر چند بعضی از بازوهای آن- امثال موسوی و کروبی- فلج شده اند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد