موج خبری ۱

سیاسی/ اعتقادی/اجتماعی

موج خبری ۱

سیاسی/ اعتقادی/اجتماعی

افشاگر فریب خورده: در ریاست جمهوری به من گفتند شهید زنده

پس از اصرارها و تماس‌هایی که گرفته شد در نهایت جلسه‌ای با آنها در پاستور در نهاد ریاست‌جمهوری برگزار شد. اتفاقا دستگاه مربوطه ما را تشویق کرد. عین جمله‌ای که در آن جلسه به من گفتند این بود که تو شهید زنده هستی. تو کاری کرده‌ای که فقط شهدا کرده‌اند. هیچ فردی جرات بیان این حرف‌ها را نداشته است................

 عباس پالیزدار چهره ناشناخته‌ای در عرصه سیاست ایران بود که در سال ۸۷ با انتشار سخنرانی از او در دانشگاه همدان روی سایت‌های خبری به یکباره به چهره‌ای جنجالی و خبرساز تبدیل شد. پالیزدار مطالبی علیه بسیاری از شخصیت‌های شناخته شده کشور مطرح کرد که شکایت‌های بسیاری را به دنبال داشت.
در آن زمان عنوان شد که پالیزدار تحت حمایت جریان سیاسی خاص اقدام به این افشاگری‌ها و پرونده‌سازی کرده است. امروز پس از گذشت سه سال از ماجرا و تحمل بیش از یک‌سال و نیم زندان، پالیزدار با مرور آن حوادث عنوان می‌کند از سوی جریان انحرافی مورد سوءاستفاده قرار گرفته و این جریان تا جایی از او حمایت کرده که به هدف‌های تبلیغاتی خود برسد. 

به گزارش جهان مهمترین بخش های مصاحبه وی با شرق را در ادامه می خوانید:
* از آنجا که من دبیر یک ان.جی.او قوی به اسم خانه صنعت ایران بودم و بسیاری از شعارهای نمایندگان مجلس هم حول حمایت از تولید، صنعت و این‌گونه مسایل بود، با آنها همکاری داشتیم. نمایندگان به نگاهای تخصصی ما نیاز داشتند، لذا در خانه صنعت نشست برگزار می‌کردند. حتی ما نمی‌رفتیم نمایندگان می‌آمدند. 

*در سال ۸۰ زمانی که مقام معظم رهبری موضوع مبارزه با مفاسد را طرح کردند، ما برای پیگیری این مساله برنامه‌ریزی کردیم. 
* از جمله مواردی که وقتی خواستیم خانم آجرلو را بیاوریم با ایشان مطرح شد. این بود که خانم آجرلو گفت شرط من این است که شماها هم باشید، گفتند این‌گونه نشود که من آبروی حاج احمد و داوود را ببرم. ما از ایشان سوال کردیم شما اهل مبارزه هستید؟ گفتند بله هستم. به ایشان گفتیم اصل برنامه ما مبارزه با فساد است. گفت شما در همه مراحل با من باشید، من هم همکاری می‌کنم. این عین حرف‌هایی است که در باغی در چهاردانگه با هم نشستیم و زدیم. زمانی که کار را شروع کردیم ما همانطور که وعده داده بودیم، عمل کردیم.
*در ابتدای امر ما شروع به یک تحقیق و تفحص خودسرانه کردیم. البته شاید خودسرانه نشود گفت به دلیل آنکه هر نماینده مجلس خودش یک جایگاه قانونی دارد و می‌تواند به تنهایی تحقیق و تفحص و نظارت بر دستگاه‌های دیگر داشته باشد. ما از همان اختیار که قانون به یک نماینده داده بود خانم آجرلو را به عنوان اهرم جلو قرار دادیم و شروع به تحقیق و تفحص در مورد فساد کردیم. 

*شاید کسانی که به من می‌گفتند مثلا خبر ‌داری فلان فرد هم مشکل دارد و روی آن کار کنید، با انگیزه می‌گفتند. واقعیت این است که برای من مهم نبود آن فرد کیست؟ برای من مهم این بود که هر چه فرد دم کلفت‌تر، عشق من بیشتر بود تا دنبال جمع‌آوری اطلاعات بروم. چپ و راستش برای من اهمیت نداشت. 

*من بدون در نظر گرفتن زاویه فکری وارد این ماجرا شدم. در شروع کار هم کسی به من جهت فکری نمی‌داد. اما در دل کار این اتفاق افتاد. من وقتی وارد یک کارزار شده بودم دنبال این بودم که نیروهای خودم را قوی‌تر کنم. پشتوانه‌های قوی‌تری بیاورم به دلیل آنکه وارد یک کارزار شدم. ناچارا پیش آقای احمدی‌نژاد رفت و آمد ما زیاد شد. 

*جلسات متعددی با مجموعه ریاست‌جمهوری و شخص آقای احمدی‌نژاد داشتیم. آقای احمدی‌نژاد در شعارهایش همیشه مبارزه با فساد را مطرح می‌کرد و ما فکر می‌کردیم حتما این شعار‌ها قرار است به عمل تبدیل شود. بنابراین سمت ایشان زیاد رفتیم و نماینده‌هایی هم در وسط کار وقتی دیدند ما جدی هستیم، کم‌کم به ما پیوستند. البته تشکیل کمیته تحقیق و تفحص و اینکه به مصوبه مجلس تبدیل شود، زمان زیادی برد. بعد هم که مصوبه مجلس شد، با وجود اینکه مصوبه مجلس را داشتیم، خیلی تلاش کردیم تا به قوه قضاییه ورود کنیم. اجازه ورود به دستگاه قضایی را نداشتیم. عنوان می‌شد قوه قضاییه زیر نظر رهبری است و اجازه ورود نداریم. تا اینکه نمایندگان ملاقاتی با رهبری داشتند و مجلس با رهبری برای انجام این کار هماهنگی انجام دادند. دستور اکید رهبری اجازه ورود به قوه قضاییه را داد.
*آقای داوود احمدی‌نژاد لایحه‌ای را به من نشان داد که این لایحه یا در زمان آقای خاتمی تهیه شده و مسکوت مانده یا در دوره خود آقای احمدی‌نژاد استارت خورده است. بر اساس این لایحه، هر فردی که در دستگاه خودشان نسبت به رییس‌شان به فسادی برمی‌خورد و گزارش به دستگاه امنیتی و نظارتی می‌دهد، مورد حمایت قرار می‌گرفت و حتی مجهز به اسلحه می‌شد. رییس سازمان حق برخورد سازمانی نداشت و اگر برخوردی می‌شد، ریاست‌جمهوری حمایت می‌کرد. آقای داوود احمدی‌نژاد به من گفت: ما این‌گونه به دنبال مبارزه با فساد هستیم و حمایت می‌کنیم. این لایحه فقط برای شما تهیه نشده است. ما دنبال این هستیم همه مردم، همه جمعیت ۷۰ میلیونی تبدیل به نیروهای امنیتی در مبارزه با مفاسد شوند. 

*در ابتدا نگرانی نداشتم. وقتی کار استارت خورد، سعی می‌کردم به خودم بقبولانم با قانون محکم و قوی مشکلی پیش نمی‌آید. اما در اواخر کار و پایان ماجرا به این یقین رسیدم که حتما با من برخورد خواهد شد. 

* بارها گفته‌ام که دولت به هیچ‌وجه، انگیزه مبارزه با فساد را نداشت. این امر برای دولت فقط یک نردبانی برای بالا رفتن بود. مردم هم از اینکه فساد در کشور بیداد می‌کرد به ستوه آمده بودند. برای مردم مهم نبود چه کسی می‌خواهد با فساد مبارزه کند. مهم این بود که یک نفر حق‌شان را از گلوی مفسدان دربیاورد. با این شعاری که سر داده شد، مردم گمراه شدند. امثال پالیزدار‌ها هم ابزار شدند که مردم بپذیرند قرار است با فساد مبارزه شود. 

*زمانی متوجه شدم که نزدیک پایان کار بودیم. یعنی زمانی که سخنرانی‌های ما بود. پیش از آن برای رفتن به سخنرانی‌ها تشویق می‌شدیم اما یک هفته قبل از بازداشت، ناگهان اعتراض‌ها شروع شد که پالیزدار‌ داری چه کار می‌کنی؟ چرا ‌داری شلوغ می‌کنی؟ چرا شروع به زدن همه کرده‌ای؟ 

*مجلس نگران‌تر بود و خیلی پیش‌تر از دولت، اعتراض‌ها را شروع کرده بود. مجلسی‌ها با من تماس گرفتند که اسامی برخی از افراد را از فهرست حذف کنید. اسم هفت نفر را بردند که مشخصا خواستار پاک شدن اسم آنها از گزارش بودند. 

*من گفتم اسم کسی را خط نمی‌زنم. به نماینده‌ها گفتم شما می‌توانید در گزارش اسامی را حذف کنید اما مطمئن باشید من به حوزه انتخابیه شما خواهم آمد و خواهم گفت که ایشان اسامی بخشی از مفسدان اقتصادی را خط زده‌اند. آنها نگران می‌شدند که قرار بود این کار ابزار و نردبان بالا رفتن برایشان باشد حال دارد به ضررشان استفاده می‌شود. 

*یک هفته قبل از بازداشتم، از اصفهان برمی‌گشتم که آقای داوود احمدی‌نژاد با من تماس گرفت و گفت پالیزدار تو اسم همه را گفته‌ای، قرار بود اسم همه را نگویی! تو ‌داری همه را با ما درگیر می‌کنی و به اسم ما تمام می‌شود. از همان‌جا برای من یقین حاصل شد که با ما برخورد خواهد شد. گفتم مگر قرار بوده غیر از این عمل کنیم؟ خانم آجرلو هم زنگ زد و گفت تو ‌داری آبروی ما را می‌بری! گفتم مگر قرار ما از اول همین نبود؟ دو یا سه روز در بازداشت بود که با من تماس گرفتند و من گفتم هر سوالی دارید بروید از آقای احمدی‌نژاد بپرسید. پس از اصرارها و تماس‌هایی که گرفته شد در نهایت جلسه‌ای با آنها در پاستور در نهاد ریاست‌جمهوری برگزار شد. اتفاقا دستگاه مربوطه ما را تشویق کرد. عین جمله‌ای که در آن جلسه به من گفتند این بود که تو شهید زنده هستی. تو کاری کرده‌ای که فقط شهدا کرده‌اند. هیچ فردی جرات بیان این حرف‌ها را نداشته است؛ اما از من خواستند که دو هفته سکوت کنم. برای سخنرانی جایی نروم و گوشی تلفنم را خاموش کنم. گفتند بعد از دو هفته، مصاحبه‌ای انجام بده و یک مقدار فضا را تلطیف کن. من به آنها گفتم کتمان نمی‌کنم. گفتند ما هم نمی‌خواهیم کتمان کنی! من به حرف‌شان گوش ندادم و تلفنم را خاموش نکردم. فردای آن روز از دفتر دادستانی تماس گرفتند. پشت خط خودش را معرفی کرد و گفت من قاضی مرتضوی هستم. گفتم بله. شناختم یکی از متهمان پرونده ما! گفت من متهم پرونده شما هستم؟ گفتم بله. به ایشان گفتم کمیته تحقیق و تفحص شما را چندین‌بار برای پاسخگویی احضار کرده اما نیامدید. گفت: باشد من چه زمانی بیایم برای پاسخگویی؟ گفتم: بگذارید با نماینده‌ها هماهنگ کنم. گفت: پس من دو ساعت دیگر تماس می‌گیرم که شما به من زمان بدهید که چه زمانی برای پاسخگویی بیایم. وقتی زنگ زدم مجلس تنها کسی که گوشی را جواب داد آقای دهقان بود. بقیه جواب ندادند. دفعه اول که زنگ می‌خورد جواب نمی‌دادند دفعه دوم می‌گفت برقراری تماس امکان‌پذیر نمی‌باشد. آقای دهقان فقط جواب داد: «آقای پالیزدار، انگار تو هوس آب خنک خوردن کرده‌ای و ما را ‌داری به دردسر می‌اندازی.» گفت: شما خارج از مسایل صحبت می‌کنی و من گفتم کجای کار من بدون برنامه و خارج از قرار‌ها بوده است؟ دو ساعت بعد آقای مرتضوی زنگ زد که چه زمانی قرار شد من برای جلسه بیایم. گفتم: نمایندگان را پیدا نکرده‌ام. آقای مرتضوی گفت: فردا با حکم‌ات بیا دادستانی ببینم تو چه حکمی داری. بعد، هر سوالی داشتی می‌توانی بپرسی. فردا رفتم و همان‌جا بازداشت شدم. گفتند تا مدارک حرف‌هایی که زدید را نیاورید، نمی‌توانید آزاد باشید و مرا به اوین بردند. 

* من دوست داشتم بچه‌های جنگ، سوار این موج شوند اما متاسفانه می‌بینم که جریان انحرافی سوار این موج شده که اصلا نه تنها خودش اهل مبارزه نیست بلکه خود این جریان از بزرگ‌ترین مفسدان اقتصادی است. یعنی اگر روزی قرار باشد از جریان انحرافی تحقیق و تفحص کنیم به مراتب فساد اینها بیشتر است. من چندین مورد از فساد این جریان مانند همان هتل هفت ستاره رامسر که چندین هزار متر زمین و جنگل سفید تمشک رامسر در حال تخریب هستند را جمع کرده‌ام. برای کارشان اسم ساخت هتل گذاشته‌اند تا اراضی که عتیقه‌جات در آن بوده را به تاراج ببرند. 

*جریان انحرافی دنبال زدن ریشه و اصل اسلام است. مفسدان شاید فقط چپاولگر بیت‌المال از باب شکم خود و خانواده‌هایشان باشند اما نگاه جریان انحرافی زدن اصل اسلام است. من جریان انحرافی را بسیار خطرناک‌تر از همه مشکلات و مصایب دیگر نظام می‌دانم. حتی جریان انحرافی خطرش بیشتر از سازمان منافقین و مجاهدین است. به نظرم منافق واقعی، بالفطره و ذاته همین جریان انحرافی است. شاید منافقین یک عده جوان را گول زده و در واقع فریب دادند اما این جریان انحرافی به ذات منافق و فریب‌دهنده است. از ریشه با نفاق جلو آمده‌اند. با چهره دیگری روی کار آمده‌اند اما در عمل کار دیگری را در جامعه اجرا می‌کنند. 

*‌این بحث جن‌گیری و رمالی که این روزها مطرح است و عنوان می‌شود بخشی از دولت و جریان انحرافی مدعی استفاده از آن هستند، صحیح است؟ شما در جریان آن هستید؟
بله! کاملا درست است. من موثق اطلاع دارم. از نزدیک با آدمای موثرشان ارتباط داشتم و می‌توانم تایید کنم که مدعی ارتباط با عالم ماوراالطبیعه هستند. اصلا ما چنین چیزهایی در تاریخ نداشتیم. مطالب جدیدی است. اینها می‌خواهند بگویند امام زمان(عج) ظاهر است و وقتی امام زمان(عج) ظاهر است، دیگر ولی‌فقیه معنی ندارد.
*زمانی که مناظره‌های انتخاباتی از تلویزیون پخش می‌شد، من زندان بودم. وقتی مناظره آقای احمدی‌نژاد با یکی از کاندیداها را دیدم، زنگ زدم به دفتر آقای احمدی‌نژاد. پشت تلفن تشخیص نمی‌دادم چه کسی است اما مطمئن هستم که وقتی گفتند پالیزدار پشت خط است، یکی از افراد موثر در دفتر آقای مشایی یا یک فرد تصمیم‌گیر پشت خط آمدند. به آن فرد گفتم؛ این بازی را تمام کنید. گفتم اسامی بقیه مفسدان را هم بگویید. گفتم من می‌بینم برخی از مفسدان اطراف شما هستند و شما اعتراضی نمی‌کنید 

* حداقل حرف من، این بود که مبارز با مفسد یعنی پالیزدار نه احمدی‌نژاد! وگرنه باید اسامی همه را می‌بردند. به آنها گفتم اگر این کار را نکنید، من از زندان نامه می‌نویسم و از همین جا از آقای هاشمی عذرخواهی می‌کنم و می‌گویم ما اصلا پرونده‌ای از آقای هاشمی نداشتیم. آنها گوش نکردند. من هم کار خودم را انجام دادم. 

*از داخل زندان یک نامه نوشتم که سند و مدرکی که ما از آقای هاشمی داشتیم سوءاستفاده مالی نبوده است و از اینکه ما موجب شدیم در مناظره‌ها پیکان به سمت شما برود، عذرخواهی می‌کنم. بعدا به من می‌گفتند آن زمان که هاشمی یال و کوپال داشت تو علیه هاشمی حرف زدی، حالا که یال و کوپال او ریخته، تو از هاشمی حمایت می‌کنی؟ من هم پاسخ دادم همیشه از واقعیت‌ها دفاع می‌کنم. مطالبی که از آقای هاشمی گفته شد، مطالبی بود که آنها به من داده بودند و گفته بودند این حرف‌ها را بزن؛ اینها سند‌های تحقیق و تفحص من نبود. آنچه در سند تحقیق و تفحص من از خانواده آقای هاشمی بود، خبط‌های قانونی و بهره‌برداری از خلأ‌های قانونی بود؛ سوءاستفاده و خلاف قانون نبود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد